عضو شوید


نام کاربری
رمز عبور

:: فراموشی رمز عبور؟

عضویت سریع

نام کاربری
رمز عبور
تکرار رمز
ایمیل
کد تصویری
براي اطلاع از آپيدت شدن وبلاگ در خبرنامه وبلاگ عضو شويد تا جديدترين مطالب به ايميل شما ارسال شود



تاریخ : چهار شنبه 22 مهر 1394
بازدید : 425
نویسنده : آوا فتوحی
تاریخ : پنج شنبه 27 فروردين 1394
بازدید : 746
نویسنده : آوا فتوحی



:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , ,
تاریخ : سه شنبه 12 اسفند 1393
بازدید : 417
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

 

 

ا

این روزها دیگر
تعداد موهای سفیدم را نمی‌دانم
گاهی برای یادبود لحظه‌ای کوچک
یک روز کامل جشن می‌گیرم
گاهی
صد بار در یک روز می‌میرم
حتی
یک شاخه از محبوبه‌های شب
یک غنچه مریم هم برای مردنم کافی است...



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , ,
تاریخ : پنج شنبه 23 بهمن 1393
بازدید : 536
نویسنده : آوا فتوحی

در گچبری‌ها کبوترانی نام تو را هجا می‌کنند

تکمیل این باغ
تو را کم داشت
با دستی که به زمین نمی‌رسد
آوای اولین شکوفه
تو را شناخت

تا به تعادل پوست و روح
یک ماه را به نام خود کن
به شعله‌زاران حتی
درختان پشت به ما نخواهند کرد
و گنجشکانی
عکس تو را به هم تقدیم می‌کنند
تا به فروردین وقت داریم
تا در زبان و اطلس جان‌ها
دریافته می‌شوید.
نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم

نه خطی! نه خالی! نه خواب و خیالی!
من ای حس مبهم تو را دوست دارم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , باران , آسمان , شب , ,
تاریخ : جمعه 10 بهمن 1393
بازدید : 464
نویسنده : آوا فتوحی

چه شبها من و آسمان تا دم صبح


سرودیم نم نم؛ تو را دوست دارم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , باران , آسمان , شب , ,
تاریخ : یک شنبه 4 آبان 1393
بازدید : 417
نویسنده : آوا فتوحی

 

 

تجسم
______
ياران به آفتاب بگوييد
صد پاره شو، هزار ستاره
تا ذره ذره ذره بسازيم
بر بامي از بلند شهادت
تنديسي از عروج
آب از وضوي دست شهيدان بياوريد
يا از چشم هر شهيد
يك قطره اشك شوق بگيريد
-يك قطره اشتياق زيارت-
فواره اي ز نور بكاريد
قلبی از آینه ، دلی از دریا
و گردنی بلند
از آبشار پاك تواضع
يا از غرور محض بسازید
از آستين روشن موسی
دستي به رسم وام بگيريد
دستاری از امام بیارید
باری به دست نازک اشراق
از عشق پیکری بتراشید
از جنس یک تهاجم عریان
در دستش استخوان
با دست دیگرش
زیتونی از سپیده بکارید
اندازه از قيام بگيريد
بر قامتش كه جامه بدوزيد
رختي زجنس شال خدا بر تنش كنيد
-آبي تر از سپيد-
اسرار پايداري او را
ز آن يار سربلند بپرسيد
از آيه آيه ي ايمان
و از سوره سوره ي صبر
از نام او نشانه بگيريد
شايد توان مجسمه اي ساخت
از جنس استقامت خالص
اي لحظه ها چنين مگريزيد
تا عمري از هميشه بسازيم
جان مرا بگير خدايا
تا شايد اين تجسم شيرين
تنديس استقامت خالص
جاني مگر دوباره بگيرد
جاني مگر دوباره بگيريم



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , عمر , سوره , ایمان , مجسمه , اسرار , زیتون , عشق , تهاجم , قیام , آبشار , بلند , اشراق , ,
تاریخ : دو شنبه 21 مهر 1393
بازدید : 328
نویسنده : آوا فتوحی



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , ایستگاه , قطار , ,
تاریخ : دو شنبه 14 مهر 1393
بازدید : 332
نویسنده : آوا فتوحی

 

راز پرواز
________
ای خوشا خروشیدن جاودانه جوشیدن
همچو رود ناآرام زین کرانه کوچیدن

ای خوشا ز خود رفتن مست خلسه ای خونین
سرخوش از سماعی سرخ عارفانه رقصیدن

معنی شکوفای است ترجمان والایی است
مثل غنچه خندیدن چون جوانه روییدن

راز هرچه پرواز است آستین برافشاندن
رمز هرچه اعجاز است آستانه بوسیدن

مثل زندگی سهل است چشم بستن و خفتن
مثل مرگ دشوار است آن یگانه را دیدن

در هوای او ای دل شد تو را همین حاصل:
مثل چشم باریدن مثل شانه لرزیدن



:: موضوعات مرتبط: اشعار شاعران , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور ,
تاریخ : دو شنبه 4 آذر 1392
بازدید : 906
نویسنده : آوا فتوحی

 

قیصر امین‌پور در ۲ اردیبهشت ۱۳۳۸ در شهرستان گتوند در استان خوزستان به دنیا آمد. تحصیلات ابتدایی را در گتوند و متوسطه را در دزفول سپری کرد و در سال ۵۷ در رشته دامپزشکی دانشگاه تهران پذیرفته شد ولی پس از مدتی از این رشته انصراف داد.
قیصر امین‌پور، در سال ۱۳۶۳ بار دیگر اما در رشته زبان و ادبیات فارسی به دانشگاه رفت و این رشته را تا مقطع دکترا گذراند و در سال ۷۶ از پایان‌نامه دکترای خود با راهنمایی دکتر محمدرضا شفیعی کدکنی با عنوان «سنت و نوآوری در شعر معاصر» دفاع کرد. این پایان‌نامه در سال ۸۳ و از سوی انتشارات علمی و فرهنگی منتشر شد.
او در سال ۱۳۵۸، از جمله شاعرانی بود که در شکل‌گیری و استمرار فعالیت‌های واحد شعر حوزه هنری تا سال ۶۶ تأثیر گزار بود. وی طی این دوران مسئولیت صفحه شعر ِ هفته‌نامه سروش را بر عهده داشت و اولین مجموعه شعر خود را در سال ۶۳ منتشر کرد. اولین مجموعه او «در کوچه آفتاب» دفتری از رباعی و دوبیتی بود و به دنبال آن «تنفس صبح» تعدادی از غزلها و شعرهای سپید او را در بر می‌گرفت. امین پور هیچگاه اشعار فاقد وزن نسرود و در عین حال این نوع شعر را نیز هرگز رد نکرد.
دکتر قیصر امین‌پور، تدریس در دانشگاه را در سال ۱۳۶۷ و در دانشگاه الزهرا آغاز کرد و سپس در سال ۶۹ در دانشگاه تهران مشغول تدریس شد. وی همچنین در سال ۶۸ موفق به کسب جایزه نیما یوشیج، موسوم به مرغ آمین بلورین شد. دکتر امین‌پور در سال ۸۲ به‌عنوان عضو پیوسته فرهنگستان زبان و ادب فارسی برگزیده شد.

از وی در زمینه‌هایی چون شعر کودک و نثر ادبی، آثاری منتشر شده‌است که به آنها اشاره می‌کنیم:
• طوفان در پرانتز (نثر ادبی، ۱۳۶۵)،
• منظومه ظهر روز دهم (شعر نوجوان، ۱۳۶۵)،
• مثل چشمه، مثل رود (شعر نوجوان، ۱۳۶۸)،
• بی‌بال پریدن (نثر ادبی، ۱۳۷۰)
• به قول پرستو (شعر نوجوان، ۱۳۷۵).
• مجموعه شعر آینه‌های ناگهان (۱۳۷۲)،
• گزینه اشعار (۱۳۷۸، مروارید)
• مجموعه شعر گل‌ها همـه آفتابگردان‌اند (۱۳۸۰، مروارید)،
• دستور زبان عشق (۱۳۸۶، مروارید) اشاره کرد.
«دستور زبان عشق» آخرین دفتر شعر قیصر امین پور بود که تابستان ۱۳۸۶ در تهران منتشر شد و بر اساس گزارش‌ها، در کمتر از یک ماه به چاپ دوم رسید.
وی پس از تصادفی در سال ۱۳۷۸ همواره از بیماری‌های مختلف رنج می‌برد و حتی دست کم دو عمل جراحی قلب و پیوند کلیه را پشت سر گذاشته بود و در نهایت حدود ساعت ۳ بامداد سه‌شنبه ۸ آبان ۱۳۸۶ در بیمارستان دی درگذشت. پیکر این شاعر در زادگاهش گتوند و در کنار مزار شهدای گمنام این شهرستان به خاک سپرده شد.
پس از مرگ وی میدان شهرداری منطقه ۲ واقع در سعادت آباد به نام قیصر امین پور نامگذاری شد.
حسرت همیشگی:
حرف‌های ما هنوز ناتمام...
تا نگاه می‌کنی:
وقت رفتن است
باز هم همان حکایت همیشگی
پیش از آنکه با خبر شوی
لحظه عزیمت تو ناگزیر می‌شود
آی...
ای دریغ و حسرت همیشگی
ناگهان
چقدر زود
دیر می‌شود

طرحی برای صلح (۳)

شهیدی که برخاک می خفت
سرانگشت در خون خود می‌زد و می‌نوشت
به امید پیروزی واقعی
نه در جنگ
که بر جنگ



:: موضوعات مرتبط: , زندگینامه نویسندگان /شاعران و ترانه سرایان , ,
:: برچسب‌ها: قیصر امین پور , ,

تعداد صفحات : 124
صفحه قبل 1 2 3 4 5 ... 124 صفحه بعد


اگر که سن را عروس بدانیم و اندیشه را داماد این زفاف را اویی می شناسد که حافظ را بستاید (گوته)

نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

RSS

Powered By
loxblog.Com